هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت هفتاد و یکم
زمان ارسال : ۸۷ روز پیش
آرسین روی ایوان ایستاد و به دور دستها خیره شد. شب، رنگ را از زمینها و باغهای سرسبز اطراف برچیده بود. ماه نیمه بود و مانند کاسهای نقرهفام، ستارهها را یکبهیک از معجون نقرهایاش لبریز میکرد. جز صدای جیرجیرکها و هجوم نم رطوبت، صدای دیگری نبود. ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مریم گلی
00این طور که معلومه علاقه آرسین به لیا تقریباً از روی اجبار بوده وحالا چطور با این موقعیت که توی جبهه مخالف تانیا قرار داره می خواد عشقش رو به تانیا ثابت کنه ،ممنونم نویسنده جان